همهی ما گاهی تصور میکنیم به نوعی قربانی هستیم و دیگران سعی دارند از ما سوء استفاده کنند. اگر چه این احساس همیشگی و دائمی نیست، اما میتواند ذهنیت ما را نسبت به خودمان و دنیای اطراف تغییر دهد. فرکانس احساس قربانی بودن میتواند اعتماد به نفس را از ما بگیرد. به طوری که حس کنیم ضعیف و ناتوانیم و دیگران میتوانند از ما کار بکشند. داشتن ذهنیت قربانی بودن از تجربهی قربانی شدن فراتر است.
ذهنیت قربانی چیست؟
ممکن است کسی تجربهی قربانی شدن را داشته باشد، اما چون ذهن او این طرز تلقی را خیلی زود به باد فراموشی میسپارد، مشکلی در زندگیاش ایجاد نمیکند. اما فردی هم این تجربه را نداشته باشد، اما ذهنیت او مدام به این سمت باشد که دیگران یا در حال سوء استفاده هستند و یا قصد دارند در آینده از او سوء استفاده کنند.
درست مانند مدیر شرکتی که فکر میکند کارکنان به درستی وظایف خود را انجام نمیدهند. پس احساس قربانی بودن در او شکل میگیرد.
اجازه دهید بیشتر در این مورد برای شما توضیح دهیم. وقتی یک فالگیر به سراغ مشتریان خود میرود به همهی آنها بلااستثناء میگوید که توسط اطرافیان احاطه شدهاند. فردی به آنها حسادت میکند. دیگران او را دست کم میگیرند. جالب است بدانید اغلب افرادی که این حرفها را میشوند، فالگیر را فردی غیبگو میدانند که همهی حرفهایش درست است.
در صورتی که این حرفها اساس و بنیانی ندارند. بلکه فالگیرها و رمالها با توجه به خصلتهای انسان که گاهی احساس قربانی بودن میکند، این جملات را بر زبان میآورند. زیرا میدانند به محض گفتن آنها، مشتری سریعتر آنها را میپذیرد.
ذهنیت قربانی یک اصطلاح روانشناختی است که به نوعی ذهنیت ناکارآمد گفته میشود. افرادی که این ذهنیت را دارند، مدام خود را متقاعد میکنند که زندگی در کنترل آنها نیست. در عین حال دیگران هم قصد صدمه زدن به آنها را دارند. این تفکر و ذهنیت باعث سرزنش مداوم افراد میشود. در نتیجه به بدبینی، ترس و عصبانیت دامن میزند.
به بیان سادهتر، داشتن احساس قربانی بودن به این معناست که دیگران و شرایط را مقصر بدبختی خود بدانید.
چطور فرکانس احساس قربانی بودن ایجاد میشود؟
هیچ کس با ذهنیت قربانی متولد نمیشود. در واقع این احساس یک خصیصهی شخصیتی اکتسابی است که در نتیجهی مکانیسمهای اولیهی تنظیم و مقابله با زندگی ایجاد میشود.
بیشتر کسانی که به این احساس مبتلا میشوند، ممکن است یک بار در طول زندگی با مشکلاتی از جمله سوء استفاده ی جسمی، جنسی، عاطفی و یا روانی مواجهه شده باشند. حتی برخی از طریق روابط با اعضاء خانواده، دوستان صمیمی و یا والدین به این احساس مبتلا شوند.
تاثیر ذهنیت قربانی بر روی مغز
وقتی کسی دچار احساس قربانی شدن میشود، بر روی مغز او تغییراتی صورت میگیرد. درست مثل زمانی که با یکی از نزدیکان خود دیدار میکنیم و عصب شروع به ترشح هورمون شادی میکند تا حالات ما تغییر کند. این هورمون در نتیجهی ذهن و فکر ما در مورد دیدار با دوستمان است. پس وقتی هم که احساس قربانی شدن در کسی شکل بگیرید، مغز دستور تولید هورمون غم و اندوه را صادر میکند.

وقتی بدن در شرایط ترس از محیط قرار بگیرد، فرکانسهای آن به سمت مغز مخابره میشوند. پس هورمون کورتیزول ترشح میشود. این هورمون به منظور آمادهسازی سیستم ایمنی برای مقابله به تهدیدات خارجی تولید میشود. اما از آنجا که احساس قربانی شدن در بیشتر مواقع بیاساس و بیدلیل است، پس تولید هورمون فقط انرژی بدن را میبلعد.
از سوی دیگر وقتی بیش از حد هورمون استرس و ترس در بدن تولید شود، خاصیت خود را از دست میدهد. به طوری که تعداد سلولهای عصبی در آن کاهش مییابد. پس مغز شما قادر به دریافت پیامهای اصلی بدن نیست و تپش قلب افزایش مییابد. تعداد تنفسهایتان بیشتر میشود. به بی خوابی و کم اشتهایی مبتلا میشوید.
بخش اعظمی از مغز به جای پردازش اطلاعات مهم و بخاطر سپردن اطلاعات در حافظه، به تولید هورمون استرس و ترس اختصاص پیدا میکند. در واقع ارتعاشات احساس قربانی بودن میتواند عملکرد مغز شما را تحت تاثیر خود قرار دهد.
تاثیر ارتعاشات احساس قربانی بر روی قانون جذب
ذهنیت قربانی به شما میگوید یا خودتان مقصر ناکامی بودهاید و یا دیگران و شرایط در این وضعیت نقش داشتهاند. اگر خودتان مقصرید، پس فردی ضعیف و ناتوان هستید که قدرت دستیابی به آرزوهایتان را ندارید. تا اینجای کار فرکانسهای احساس قربانی بودن قانون جذب را به ورطهی نابودی میکشاند. زیرا از شما فردی بدبخت، مفلوک و ناتوان میسازد.
حتی اگر شرایط را دلیل بدبختی و شکست بدانید، باز هم ارتعاشات آن قانون جذب را نابود میکند. زیرا چنین به ذهن شما القا میکند که حتی اگر شما قوی باشید و تلاش هم کنید، شرایط و وضعیت موجود اجازهی تغییر و تحول را به شما نمیدهد. پس تلاش کردن، مثبت اندیشی و فکر کردن به آینده هیچ فایدهای ندارد.
نشانههای فرکانس احساس قربانی بودن
وقتی کسی به ارتعاش ذهنیت قربانی مبتلا میشود، نشانههای زیر در او دیده میشود. پس از طریق این نشانهها میتوانید وجود این ذهنیت و احساس را در خود بررسی کنید:
تمایل به سرزنش زندگی یا افراد دیگر (یا خودتان)
سرزنش یکی از واضحترین نشانههایی است که از طریق آن متوجه میشوید دارای ذهنیت قربانی هستید. به طوری که همیشه دلیل شکست و ناکامی خود را دیگران میدانید و تقصیر را به گردن شخص دیگری میاندازید. البته در کنار آن ممکن است خودتان را نیز سرزنش کنید.
سرزنش کردن خود باعث سرکوفت و کاهش حس اعتماد به نفس میشود. این سرزنشها سازنده نیست. بلکه یک حملهی غیرمنصفانه به خودتان است. شما برای گرفتن آرامش، سعی میکنید خود را سرزنش کنید. در حالی که این سرزنشها بیشتر رنگ سرکوب به خود میگیرند.
وقتی نمیتوانید دیگران را ببخشید
کینهتوزی یکی دیگر از نتایج ارتعاشات احساس قربانی بودن است. شما مدام دیگران را سرزنش میکنید و آنها را عامل شکست و ناکامی خود میدانید. پس چطور ممکن است که بخواهید در مورد بخشش آنها فکر کنید. وقتی به آسیبی که به شما رساندهاند، فکر میکنید توانایی بخشیدن خود را از دست میدهید. نارضایتی و نفرت بر ذهن مسلط میشود و مدام کینه را با خود حمل میکنید.
اجازهدادن به افراد و موقعیتها برای گرفتن احساس خوب
فکر کنید یک روز عالی را با یکی از دوستان خود سپری کردهاید. ناگهان در انتهای روز دوستتان به شما میگوید رنگ لباستان نامناسب است. این حرف احساس شما را بد میکند. همچنین ممکن است یک روز در حال تفریح باشید که لاستیک ماشین پنچر شود. این وضعیت حال شما را خراب میکند.
این وضعیت و حرفهای آدمها برای هر کسی رخ میدهد. یعنی ممکن است در عین آرامش و خوبی، به یکباره کسی حرفی بزند و یا اتفاق غیرمنتظرهای رخ دهد که ذهنیت شما را نسبت به آن روز تغییر دهد. اگر یک جمله یا یک وضعیت بد حتی کوچک میتواند تمام احساس خوب شما را نابود کند، مطمئن شوید که به فرکانس احساس قربانی بودن مبتلا شدهاید.
مطالعه فرکانس احساس کم صبری در سایت عادل دمیرچی
احساس ترس و ناامنی از دیگران یعنی ایجاد فرکانس احساس قربانی بودن
وقتی بخشی از خودتان را دوست ندارید، فرض میکنید که دیگران هم از همان قسمت بیزارند. وقتی دیدگاه منفی نسبت به یک قضیه دارید، تصورتان اینست که دیگران همان قضاوت را دارند. در واقع شما از دریچهی نگاه خود، دیدگاه دیگران را پیشگویی و قضاوت میکنید.
پس اعمال آنها را طوری تفسیر میکنید که گویی قصد آسیبزدن به شما را دارند. زیرا از قسمتی از شما بیزارند. وقتی از چیزی ترس دارید، فکر میکنید دیگران از این موضوع باخبرند و هر لحظه ممکن است از این ترس سوءاستفاده کنند و به شما آسیب برسانند.

اگر این خصلت حاد شود، حتی ممکن است شما به دیدگان هم آسیب برسانید. زیرا مدام میترسید که به شما صدمه بزنند. پس برای اینکه ترس خود از دیگران را متوقف کنید، پیشدستی میکنید.
احساس نیاز به کمک دیگران
یکی دیگر از تاثیرات ارتعاشات احساس قربانی شدن متکی بودن به دیگران است. به طوری که مدام به این فکر میکنید که دیگران باید به حال شما دل بسوزانند. به شما کمک کنند و شما را از بدبختی نجات دهند. حتی انتظار دارید دیگران اوضاع زندگی شما را تغییر دهند.
فرکانس احساس قربانی چنین پیامی را به مغز مخابره میکند: «از آنجا که دیگران به تو آسیب وارد کرده و تو را در چنین وضعیتی انداختهاند، پس باید تو را از این وضعیت نجات دهند».
افراد دارای فرکانس احساس قربانی بودن رویاهاشونو نادیده میگیرند.
یکی از نتایج ارتعاش احساس قربانی بودن، نادیدهگرفتن رویاهاست. زیرا مدام احساس میکنید نمیتوانید و یا نباید دربارهی آرزوهای خود فکر کنید یا اقدامی انجام دهید. زیرا ذهنیت قربانی به شما اجازهنمیدهد دوباره تلاشی برای بدستآوردن آرزوهای خود کنید.
ارتعاشات این احساس مغز را از عملکرد و تصمیمگیری صحیح باز میدارد. وقتی خود را یکبار قربانی دیدهاید، ممکن است در آینده هم این فرصت از شما گرفتهشود. پس تلاش کردن بیهوده است و به نتیجه نمیرسد.
پیروی از دیگران
وقتی احساس قربانی بودن میکنید، به زندگی عادی که دیگران دارند، عادت میکنید. همان کار را انجام میدهید که دیگران انجام میدهند. طبق سنتها و عرف جامعه عمل میکنند. شما همان چیزی را رسانههای تبلیغ میکنند، برای خود انتخاب میکنید. زیرا فکر میکنید دیگران تعیین کنندهی رفتار، گفتار و انتخابهای شما هستند.
وقتی کسی خود را بدون قدرت ببیند، لاجرم به پیروی از دیگران ادامه میدهد. زیرا هیچ قدرتی برای تصمیمگیری و انتخاب درست در خود نمیبیند.
چطور با فرکانس احساس قربانی بودن مقابله کنیم؟
با توجه به تاثیرات منفی که فرکانسهای این احساس بر روی عملکرد مغز دارد و از سوی دیگر شخصیت و زندگی شما را تحت تاثیر قرار میدهد، لازم است تا با آن مقابله کنید.
دست از سرزنش خود و دیگران بردارید
اولین کاری که برای مقابله با احساس قربانی بودن لازم است انجام دهید، کنارگذاشتن سرزنش خود و دیگران است. سرزنش خود تا زمانی کارساز است که باعث درسگرفتن از گذشته شود. اما وقتی به کاهش اعتماد به نفس منجر شود، بهتر است آن را ترک کنید.
سرزنش دیگران ممکن است در کوتاه مدت در شما را تسکین دهد، اما در دراز مدت باعث احساس ضعف، ناتوانی و ناامیدی میشود. زیرا مدام به این قضیه فکر میکنید که هر چقدر تلاش کنید، شرایط و دیگران اجازهی بهبود وضعیت را به شما نمیدهند.
به خود عشق بورزید
برای مقابله با احساس قربانی بودن و خنثی کردن ارتعاشات آن، باید عزت نفس خود را افزایش دهید. خود را دوست داشته باشید. در مقابل دیگران برای خود احترام و عزت قائل شوید تا دیگران نیز برای شما حرمت قائل شوند. به خودتان هدیه دهید. وقتی از زندگی خسته میشوید به سفر بروید. استراحت کنید. فیلمها مورد علاقهی خود را تماشا کنید. با دوستان صمیمی خود ارتباط برقرار کنید. به گردش و تفریح بپردازید.
قدردانی از دیگران را تمرین کنید
برای اینکه ذهنیت قربانی بودن را از خود دور کنید، به کارها و محبتهایی که دیگران در حق شما کردهاند، فکر کنید. با یک پیام و یا تلفن بابت این محبتها از آنها تشکر کنید. سپاسگزاری از دیگران بابت محبتی که در حق شما میکنند باعث میشود تا احساس قربانی بودن را از خود دور کنید.
در مقابل خرابکاری خود مقاومت کنید
حتی اگر دلیل اصلی خرابکاری، ناکامی و شکست خود شما باشید، از سرزنش کردن خود بپرهیزید. در مقابل بپذیرید که راهی برای جبران آن وجود دارد. احساسات خود را کنترل کنید و به این موضوع هم فکر کنید هر کسی ممکن است در زندگی خود اشتباه کند. پس فقط شما نیستید که اشتباه میکنید. در مقابل به دنبال راهی باشید تا در آینده آن اشتباه را تکرار نکنید.
به دیگران محبت کنید
محبت کردن به دیگران، باعث میشود تا احساس قربانی بودن از بین برود. حتی اگر یک کار ساده باشد، ارتباط و تعامل سازندهای بین شما و اطرافیان شکل میگیرد. پس این تعاملات دوستانه میتواند احساسات منفی نسبت به آنها را از بین ببرد.
از سوی دیگر زمانی که در حق کسی محبتی میکنید، احساس قدرت بیشتری دارید. پس این احساس قدرت تاثیر مثبتی بر روی مغز ایجاد میکند تا درک کنید میتوانید نسبت به زندگی خود هم تاثیرگذار باشید.
ببخشید و رها کنید تا فرکانس احساس قربانی بودن درمان شود
یک جمله در مورد بخشید و رها کردن بر دل من نشسته است: «دیگران را ببخش؛ نه به این خاطر که لایق بخشش تو هستند، بلکه به این خاطر که تو لایق آرامش هستی».
کینهتوزی در مورد دیگرانی که حتی اگر عامل شکست و بدبختی شما هستند، بیشتر از آنکه به آنها آسیب برساند، ابتدا شما را از درون میشکند. پس بهترین کار گذشت و بخشش است. اغلب کسانی که از ذهنیت قربانی بودن رنج میبرند، دچار عصبانیت از صدمات گذشته هستند. آنها کینه از دیگران را مدام در زندگی خود حمل میکنند.
ما اغلب در مقابل بخشش دیگران مقاومت میکنیم. زیرا فکر میکنیم بخشیدن بهمعنای ضعیفبودن و آشتیکردن با شخصی است که ما را آزار میدهد. در حالی که بخشش ابتدا درون ما را آرام میکند. برای مطالعه سایر فرکانس احساسات کلیک کنید و برای ما کامنت بذارید.