فرکانس احساس افسردگی و راه های درمان آن

فرکانس احساس افسردگی

فرکانس احساس افسردگی یکی از مشکلات شایع دنیای امروز است که در نتیجه‌ی بروز برخی از ارتعاشات منفی شکل می‌گیرد. احساس غم و اندوه شدید، ناامیدی، احاطه‌ی ذهن با افکار منفی، انزوا و گوشه‌گیری همه از دلایل ابتلا به افسردگی هستند. در عین حال ابتلا به این اختلال خلقی، همه‌ی این علت‌ها را نیز تشدید می‌کند. اما چاره چیست؟

ارتعاش احساس افسردگی می‌تواند مغز را به طور کامل تحت سلطه‌ی خود درآورد. در این صورت موفقیت و یا شکست شما در زندگی به میزان کنترل فرکانس افسردگی بستگی خواهد داشت. این اختلال روانی سطوح مختلفی دارد و با راه‌های زیادی درمان می‌شود. قانون جذب و تغییر عملکرد مغز می‌تواند به درمان این اختلال کمک کند.

علت بروز ارتعاشات افسردگی چیست؟

آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید که چه عواملی باعث بروز فرکانس احساس افسردگی می‌شود؟ از نظر بسیاری از محققان تغییر الگوهای زندگی و افزایش استرس مهم‌ترین دلیل ابتلا به افسردگی است. بیکاری طولانی مدت، قرار گرفتن در یک زندگی ناهنجار، اختلافات خانوادگی، انزوای طولانی مدت از اجتماع، شکست و … مهم‌ترین عواملی بوده‌اند که در بروز فرکانس افسردگی نقش ایفا کرده‌اند.

در برخی از افراد بروز این اختلال خلقی در نتیجه‌ی عوامل ژنتیکی و سابقه‌ی خانوادگی بوده است. البته به این معنا نیست که اگر در یک خانواده فردی به افسردگی مبتلا باشد، سایرین همین بیماری را تجربه می‌کنند. بلکه شرایط زندگی و عوامل شخصی نقش مهمی را در بروز فرکانس‌های افسردگی ایفا می‌کنند.

برخی از ویژگی‌های شخصیتی مثل نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس و یا استرس بیش از حد در مواجهه با مشکلات در بروز این بیماری تاثیر گذارند. مصرف مواد مخدر، بیماری‌های جدی جسمی و … هم عوامل دیگری هستند که در بروز افسردگی نقش دارند.

محققان بر این نظرند که حتی همه‌ی این عوامل در بروز فرکانس افسردگی به تنهایی نقش ایفا نمی‌کنند. بلکه عدم تعادل شیمیایی در مغز هم می‌تواند به بروز این مشکل بینجامد. وقتی هورمون‌های استرس بیش از حد در مغز تولید شود و هورمون شادی کاهش یابد، فرد در معرض ابتلا به افسردگی قرار می‌گیرد.

فرکانس احساس افسردگی چه تاثیری بر روی عملکرد مغز دارد؟

فرکانس احساس افسردگی به صورت یک ارتعاش عمل می‌کند که احساسات، افکار و رفتار شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در همین زمان مغز با موجی از افکار منفی روبه‌رو می‌شود. در کنار آن احساسات نسبت به محیط پیرامون و اطرافیان تغییر می‌کند. موضوعات و افرادی که در گذشته باعث شادی افراد افسرده می‌شدند، اکنون هیچ تاثیری بر روی احساسات آن‌ها ندارند.

از سوی دیگر رفتار آن‌ها نیز تغییر می‌کند. انزوا و گوشه‌گیری باعث بروز افسردگی می‌شود. اما به محض ابتلا به افسردگی، همین افراد بیشتر از گذشته از اجتماع و دیگران فاصله می‌گیرند. کاهش اعتماد به نفس مهم‌ترین تاثیر ارتعاشات افسردگی بر روحیات افراد مبتلاست.
سه قسمت از مغز در فرکانس احساس افسردگی درگیر می‌شوند که عبارتند از: هیپوکامپ، آمیگدال و قشر جلوی مغز.

درگیری هیپوکامپ در ارتعاشات افسردگی

هیپوکامپ در نزدیکی مرکز مغز قرار دارد و مسئولیت ذخیره‌ی اطلاعات در حافظه را برعهده دارد. هیپوکامپ وقتی سیگنال‌های منفی و احساس خطر را از بیرون دریافت کند، هورمون استرس (کورتیزول) تولید می‌کند. پس وقتی کسی در شرایط افسردگی قرار بگیرد، هیپوکامپ که باید اطلاعات را ذخیره کند، درگیر تولید هورمون استرس می‌شود.

از سوی دیگر وقتی در کسی فرکانس افسردگی بیش از حد باشد، یعنی به طور مداوم سیگنال استرس را دریافت می‌کند. در چنین شرایطی، هیپوکامپ کورتیزول را با نورون‌های کمتری تولید می‌کند. نورون‌ها باید پیام عصبی را انتقال دهند. وقتی تعداد آن‌ها کمتر شود، در حافظه هم مشکلاتی ایجاد می‌شود. به طوری که فرد قادر نیست برخی از وقایع را به خاطر آورد.

Frequency of feeling depressed
Frequency of feeling depressed

درگیری قشر جلوی مغز در فرکانس افسردگی

قشر جلوی مغز در قسمت جلویی مغز قرار دارد و مسئول تنظیم احساسات، تصمیم‌گیری و تشکیل خاطرات است. وقتی بدن مقدار زیادی کورتیزول تولید می‌کند، قشر جلوی مغز کوچک می‌شود. پس نمی‌تواند مسئولیت‌های خود را به خوبی انجام دهد. در نتیجه فرد مبتلا به ارتعاشات افسردگی در تصمیم‌گیری، تنظیم احساسات و خاطرات خود دچار مشکل می‌شود.

درگیری آمیگدال در افسردگی

بخش دیگری از مغز که در فرکانس اختلال افسردگی درگیر می‌شود، آمیگدال است. این بخش پاسخ‌های عاطفی برای لذت و ترس را فراهم می‌کند. وقتی کسی به افسردگی مبتلا شود، کورتیزول زیادی تولید می‌شود که آمیگدال را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در چنین شرایط آمیگدال بزرگ‌تر از قبل شده و فعالیت آن غیرطبیعی می‌شود. در نتیجه باعث اختلال در فعالیت‌های روزانه مثل الگوی خواب می‌شود.

افسردگی چطور احساسات را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

فرکانس احساس افسردگی بر توانایی در تفکر تأثیر می‌گذارد و برای مدت طولانی احساس غم و اندوه بر شما چیره می‌شود. سپس علاقه‌ی خود را نسبت به برخی از چیزهایی که در گذشته از آن‌ها لذت می‌بردید، از دست می‌دهید. ممکن است اشتهای شما کم یا زیاد شود.

در کنار همه‌ی این علائم شایع، احساسات شما و توانایی تفکر هم تحت تاثیر قرار می‌گیرد. همچنین حافظه و مهارت پردازش و تصمیم‌گیری نیز مختل می‌شود. ارتعاشات افسردگی می‌توانند قسمت‌هایی مختلف مغز که وظیفه‌ی عملکرد شناختی را برعهده دارند، تحت تاثیر قرار دهند.

پس میلی به ارتباطات اجتماعی ندارید. درست است که انزوا باعث بوجود آمدن افسردگی می‌شود، اما سپس فرکانس این اختلال، باعث تشدید انزوا می‌شود. افرادی که به این اختلال خلقی مبتلا می‌شوند، علاقه‌ای به ارتباط با دیگران ندارند. احساس خوشبختی خود را از دست می‌دهید. همچنین اضطراب و استرس تمام وجود شما را فرا می‌گیرد.

در همین زمان فرکانس ترس در مغز ایجاد می‌شود. تمام واکنش‌های شما نسبت به کنش‌های بیرونی تحت تاثیر ترس و استرس خواهد بود. در واقع پدیده‌ها و موضوعات ناخوشایند هر چقدر کوچک و پیش پا افتاده باشند، ذهن شما را به خود متمرکز می‌کنند. فرکانس احساس افسردگی وقتی بر مغز و ذهن مسلط می‌شود، تمام احساسات را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تمرکز خود را از روی موضوعات خوشایند و مطلوب از دست می‌دهید.

تاثیر فرکانس احساس افسردگی بر روی قانون جذب

برای اینکه قانون جذب عمل کند و شما را به خواسته‌ها، آمال‌ها و آرزوهایتان برساند، لازم است تا فکر و ذهن شما به سمت آن آرزوها متمرکز شود. ولی وقتی تمام ذهن بواسطه‌ی فرکانس‌های افسردگی احاطه شده باشند، جایی برای این افکار زیبا نمی‌ماند. پس افسردگی می‌تواند قانون جذب را خنثی کند.

این افراد وقتی از خواب بیدار می‌شوند عموماً به دنبال داروهای ضدافسردگی هستند و یا افکار منفی را با خود مرور می‌کنند. پس آیا فرصتی برای فکر کردن به آینده را دارند؟

از سوی دیگر افراد افسرده معمولاً به همه چیز بدبین هستند. پس وقتی چیزی قرار نیست به خوبی اتفاق بیفتد، چرا باید برای آن تلاش کنند؟ بدبینی باعث می‌شود تا تلاش برای رسیدن را کاری بیهوده تلقی کنند. این افراد تنبل نیستند. اما ذهن آن‌ها را بی‌حوصله و تنبل می‌کند.

آیا می‌توان با قانون جذب فرکانس احساس افسردگی را خنثی کرد؟

اگر چه فرکانس افسردگی می‌تواند اثرات قانون جذب را خنثی کند، اما جالب است بدانید این قانون راهی برای درمان افسردگی نیز محسوب می‌شود. اگر میزان افسردگی افراد به حدی نباشد که به داروهای شیمیایی نیاز پیدا کنند، قانون جذب به تنهایی قادر است این اختلال را درمان کند.

وقتی که افسردگی شدت پیدا می‌کند و حاد می‌شود، تکرار تکنیک‌های قانون جذب در کنار داروهای تجویز شده در درمان این اختلال موثر هستند.

شاید بپرسید ارتعاش افسردگی چگونه با قانون جذب درمان می‌شود؟


قانون جذب به افراد افسرده می‌گوید وقتی از خواب بیدار می‌شوند، این سوالات را با خود تکرار کنند:

  • امروز چطور یک هدف خوب را دنبال کنم؟
  • بعد از اتمام کار چه سرگرمی می‌توان انجام دهد؟
  • امروز چقدر فرصت حرکت به سمت هدف را دارم؟
  • آیا امروز می‌توانم با دوست صمیمی خود ملاقات کنم؟
  • امروز می‌توانم چیزی را خلق کنم؟

این سوالات شاید برای یک فرد عادی کمی درون‌مایه‌ی طنز داشته باشند. اما فکر کردن مداوم به آن‌ها می‌تواند امید را در دل افراد افسرده زنده کند. زیرا هر یک از این سوالات فرکانس‌های مثبتی را به سمت مغز ارسال می‌کنند.
احتمالاً کتاب راز «The Secret» را خوانده‌اید. این کتاب با تاکید بر قانون جذب نوشته شده است. دو ایده‌ای اصلی این کتاب شامل موارد زیر است:

زندگی شما می‌تواند تغییر کند. البته اگر آنچه را که انتخاب می‌کنید، در مورد آن آگاهانه فکر کرده باشید.

اگر فکر سالم و متمرکز داشته باشید، هیچ احساس بدی در شما شکل نمی‌گیرد.

فرکانس افسردگی افکار متمرکز و خودآگاهی را از بین می‌برد. ذهن به مرور زمان به بخشی غیرارادی تبدیل می‌شود که هیچ کنترلی بر روی آن ندارید. صبح که بیدار می‌شوید بدون اینکه خواسته باشید افکار منفی مرور می‌شوند. هر چقدر هم که تلاش می‌کنید تا این افکار را از خود دور کنید، نمی‌توانید. می‌دانید چرا؟

چون قسمت ناخودآگاه ذهن قدرت بیشتری پیدا کرده است. به طوری که بخش خودآگاهی کوچک و ضعیف می‌شود. از سوی دیگر قسمت ناخودآگاه با افکار منفی پرشده است. پس شما نمی‌توانید به راحتی این افکار را کنترل کنید.
در قانون جذب شما باید به تدریج افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. در عین حال باید ذهن خودآگاه خود را تقویت کنید.

افکار می‌توانند اهداف را بسازند. زیرا ما می‌تواند در مورد آن چیزی که فکر می‌کنیم، عمل کنیم. از طرف دیگر، احساسات در سیستم لیمبیک، از سطح آگاهی و کنترل آگاهانه سرچشمه می‌گیرند.

نحوه استفاده از قانون جذب برای مبارزه با فرکانس احساس افسردگی

فرکانس‌های قانون جذب از طریق زیر می‌توانند با ارتعاشات افسردگی بجنگند و پیروز شوند:

افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس

اعتماد به نفس که به معنای خودباوری است به یک فرد افسرده کمک می‌کند تا نقاط مثبت خود را پیدا کند. این در حالیست که ارتعاشات افسردگی، باعث کاهش دید مثبت افراد نسبت به خودشان می‌شود. به طوری که نیمه‌ی خالی لیوان را نسبت به خودشان می‌بینند.

آن‌ها هیچ ویژگی مثبتی در خود نمی‌بینند. پس خود را فردی ضعیف، ناتوان و بدبخت می‌پندارند. پس به کمبود عزت نفس هم مبتلا می‌شوند. در قانون جذب افراد باید فکر مثبت نسبت به خود داشته باشند. پس به تدریج اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنند.

این افراد باید مدام با خود تکرار کنند «من می‌توانم و باید به هدفم برسم». تکرار این جمله اینطور به فرد القاء می‌کند که از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. پس چیزی از دیگران و افراد موفق کمتر ندارد. بلکه او فردی توانمند است. فکر مثبت و افزایش اعتماد به نفس باعث می‌شود تا فرد احترام و عزت بیشتری برای خود قائل شود. به عبارت دیگر به عزت نفس هم دست پیدا می‌کند.

داشتن احساس امنیت با افکار مثبت

تا زمانی که فردی افسرده باشد، فرکانس‌های منفی ذهن او را درگیر خود می‌کند. استرس، اضطراب و احساس ناامنی بر او حکومت می‌کند. اما همین که به این فکر کند می‌تواند پیشرفت کند، موفق شود و به هدف‌های خود دست پیدا کند، احساس امنیت دارد.

برای مطالعه فرکانس احساس مثبت اندیشی کلیک کنید.

احساس چیزی نیست که به راحتی تغییر کنید. اما افکار قابل تغییر هستند. جالب است بدانید که احساسات از افکار سرچشمه می‌گیرند. کافیست یک لحظه فکر کنید یکی از اطرافیان در حال ضربه زدن به شماست. همین فکر باید احساس تنفر شما از این فرد می‌شود. پس آنچه که احساسات ما را تغییر می‌دهد، افکار ما هستند.
در قانون جذب باید افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید. پس طبیعی است که احساس ناامنی جای خود را به احساس امنیت می‌دهد.

مراقبت از بدن در برابر فرکانس احساس افسردگی

سلامت جسمی اهمیت زیادی دارد. وقتی روح بیمار می‌شود، علاقه‌ای برای مراقبت از جسم پیدا نمی‌کنید. زیرا فرکانس‌های غم و اندوه، مانع از عملکرد صحیح مغز می‌شود. هورمون کورتیزول آنقدر ترشح می‌کند که نورون‌ها قادر به دریافت پیام گرسنگی و بی‌خوابی نیستند. بنابراین در زمان ناراحتی و اندوه بی‌خواب و کم اشتها می‌شوید.

در قانون جذب، ارتعاشات افسردگی و فرکانس غم و اندوه کمتر می‌شود. زیرا فکر مثبت می‌تواند با فکر منفی بجنگد. بنابراین هورمون کورتیزول کمتری تولید می‌شود و مغز قادر است پیام گرسنگی و نیاز به خواب و استراحت را دریافت کند. شما ابتدا قسمت خودآگاه مغز را فعال می‌کنید تا افکار مثبت و انتخابی داشته باشید.

با تسلط افکار مثبت، مغز دستور ترشح هورمون‌های شادی (دوپامین، سروتونین، استروژن، پروژسترون) را صادر می‌کند. پس بی‌تردید پیام‌های نیاز بدن خود را دریافت می‌کنید. به طوری که به اندازه‌ی کافی می‌خوابید. در زمان گرسنگی غذای سالم میل می‌کنید. به ورزش و فعالیت‌های بدنی می‌پردازید.

افزایش فعالیت بدن برای مقابله با ارتعاشات افسردگی

همانطور که گفتیم وقتی قانون جذب بتواند به شما کمک کند تا استارت فعالیت‌های بدنی را بزنید، بدن برای ورزش‌ بیشتر آماده می‌شود. بر اساس تحقیقاتی که در زمینه‌ی تاثیر ورزش بر روی افسردگی صورت گرفته، مشخص شده است که ورزش می‌تواند باعث ترشح هورمون اندورفین در بدن شود.

این هورمون در قسمت هیپوتالاموس ترشح می‌شود و می‌تواند درد‌های جسمی را درمان کند. این هورمون نوعی مورفین طبیعی است که مسکن درد محسوب می‌شود. پس می‌تواند هرگونه درد جسمی را نیز درمان کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *