کتاب انسان در جستجوی معنا؛ در هر شرایطی به زندگی بله بگو

کتاب انسان در جستجوی معنا اثر ویکتور فرانکلین

کتاب انسان در جستجوی معنا نوشته ویکتور فرانکل، یكی از عالی ترین کتابای مربوط به تمامی زمان ها برای ایجاد یه زندگی معنادار و هدفمنده برای همه انسان هاست. ویکتور فرانکل در کتاباش نگرش روانشناختی و عملی داره، در حالی که کتابای هدفمند دیگه، دارای رویکرد معنوی یا یه رویکرد مذهبی هستن. به عبارتی، سفر به دنیای ناشناخته روان آدمی و کندوکاو آن به معنای روبرو شدن با اصل حقیقت در جهانه. فرانکل در کتابش میگه: «ذات انسانی، در جستجوی یافتن معناست و نه هیچ چیز دیگر!»

ویکتور فرانکل یکی از معتبرترین نویسندگان جهانه. تجربیاتش تو اردوگاه های کار اجباری توسط نازی ها، اون رو به یه سخنران انگیزشی و روانشناسی تحسین برانگیزی تبدیل کرد. لوگوتراپی اون، به خیلی از افراد، برای مقابله با شرایط آسیب زا تو زندگی کمک کرده. کتاب انسان در جستجوی معنا میتونه شما رو راهنمایی کنه تا راهی برای زندگی خودتون پیدا کنین. خُب، صحبت رو در اینجا کوتاه می کنیم تا بریم به اصل داستان بپردازیم؛ با من همراه باشید.

یافتن مسیر معنا از دل آشفتگی

ویکتور فرانکل میگه: «اون مدتی که تو اردوگاه بودم (اردوگاه یهودیان در دوران سلطه نازی ها)، شاید عمیق ترین تجربم رو از زندگی بود. شانس زنده موندن تو اردوگاه بیشتر از یک تو بیست و هشت نفر نبود، چون به راحتی میتونستی با یه آمار دقیق اینو تأیید کنی. حتی محتمل هم به نظر نمیرسید که دست نوشته اولین کتابم که موقع ورود به آشویتس تو پالتوم مخفی کرده بودمش رو هم بتونم نجاتش بدم!. من مجبور شدم فرزند ذهنیم رو کم کم از دست بدم، فرزندی که در حال رشد و بزرگ کردنشم بودم. پس، خودم با این سؤال مواجه شدم که آیا تو چنین شرایطی زندگی من معنایی هم داره؟»

ویکتور فرانکل در سال 1946 كتابی رو كه هنگام تبعیدش تاحدودی نابود شده بود، بازسازی و احیا کرد. و تو همون سال تنها توی 9 روز کتاب انسان درجستجوی معنا رو نوشت. اون امیدوار بود که از طریق نوشته هاش، بتونه از خود بیگانگی شخصی و ضعف فرهنگی که خیلی از افراد ازش رنج میبرن (پوچی درونی یا خلأ در درون خود) رو درمان کنه. شاید این آشفتگی به فرانکل کمک کرده تا معنا رو به زندگی خودش برگردونه.

او اولین بار تو سال 1946 به عنوان یک روانشناس توی اردوگاه مشغول به کار بوده و این کتاب بعداً با نام، «در هر شرایطی به زندگی بله بگو»، نامیده میشد. چاپ های بعدی این کتاب با مقدمه ای در مورد معنا درمانی و یه نوشته در مورد اینکه، چجوری خوش بینی غم انگیز یا چگونگی خوش بینی اثر درد، گناه و مرگ رو تو چهره باقی میزاره، بسط یافت. ترجمه انگلیسی این اثر که برای اولین بار تو سال 1959 منتشر شد، «انسان در جستجوی معنا» نام گرفت.

خلاصه کتاب انسان در جستجوی معنا؛ زنده نگه داشتن امید

فرانکل به جستجوگرایی که به دنبال پاسخ معضلات زندگی میگردن، یه انتقاد مهم رو وارد میکنه: «اینکه اون به مردم نمیگه چه کاری انجام بدن، بلکه میگه چرا اونا باید این کار رو انجام بدن!».

انسان-در-جستجوی-معنا
انسان-در-جستجوی-معنا

این نکته حائز اهمیته که زندانی بودن فرانکل، تنها انگیزه اون در جستجوی معنی برای انسان نبوده. قبل از تبعید، او شروع به بیان استدلال هایی كرده بود كه تلاش برای معنا، كلیدی برای سلامت روان و شکوفایی انسانه. به عنوان یه زندانی، ناگهان مجبور به ارزیابی این شد که، آیا زندگی خودش هنوز معنایی داره یا نه!.

بقای اون نتیجه، ترکیبی از ارادش برای زندگی و غریزش برای حفظ خودش بود که شامل بعضی اعمال سخاوتمندانه از نجابت انسانی و زیرکی بوده. با این حال، برای غلبه بر محرومیت ها و تخریب ناملایمتی ها، چیزی بیشتری لازم بود. فرانکل دائما به ظرفیت های منحصر به فرد انسانی مثل خوش بینی ذاتی، شوخ طبعی، جداشدگی روانی، لحظات مختصر تنهایی، آزادی درونی و تصمیم قاطعانه در عدم تسلیم یا خودکشی توجه میکرد.

چگونه میتوان زندگی را تاب آورد؟

اون فهمید که باید برای آینده زندگی کنه و از فکر کردن به عشق همسر و تمایل عمیق اون برای پایاندهی به کتاب خودش در زمینه روان درمانی نیرو بگیره. اون همچنین در منظر زیبایی طبیعت و هنر معنایی عمیقی پیدا کرد. از همه مهمتر فهمید:

«مهم نیس چه اتفاقی افتاد. مهم این بود، آزادی انتخاب به معنای چگونگی پاسخ به رنج های آدمیه». اون این موضوع رو نه تنها به عنوان یک گزینه، بلکه به عنوان مسئولیت خودش و هر فردی برای انتخاب کردن میدید.

فرانكل چندین بار در کتاب انسان در جستجوی معنا، كلمات نیچه رو به طور صحیحی نقل كرده: «چگونه می توان زندگی را تاب آورد!». اون همچنین در مورد زندانیایی كه جونشون رو از دست دادند، توصیف میکنه:
همه امیدشون رو برای آینده از دست داده بودن و به ناچار جزو اولین کسایی بودن که مُردن. اونا جون خودشونو نه از کمبود غذا یا دارو، بلکه از فقدان امید، فقدان چیزی برای زندگی، از دست دادند.

در مقابل، فرانکل، با احضار افکار همسرش و چشم انداز دیدن دوباره اون و با خواب دیدنش در یک نقطه از سخنرانی های بعد از جنگ، در مورد درس های روانشناختی که باید از تجربه آشویتس میگرفته، سعی در زنده نگه داشتن خودش کرد. او در اصل امید رو در خودش زنده نگه داشته بود!.

پرسش و پاسخ

کتاب انسان در جستجوی معنا در مورد چیه؟

این اثر به کامل در مورد خصوصیات معناجویی انسان صحبت میکنه و میگه که آدم ها در طول زندگی همیشه به دنبال معنای هستی هستند.

ویکتور فرانکل کی بود؟

او یک نویسنده، دکتر و روانشناس معتبر بود که در طول دوران سلطه نازی در زندان های آشویتس تجاربت زیادی کسب کرد.

چرا باید کتاب انسان در جستجوی معنا را بخرم؟

این کتاب، به عنوان یک اثر متحولگر در تاریخ محسوب میشه، زیرا به انسان از دریچه ای کاملاً متفاوت نگاه میکنه.

7 درس مهم از کتاب انسان در جستجوی معنا

این کتاب به دو بخش تقسیم میشه:

victor frankl
victor frankl


قسمت اول مشاهدات ویکتور فرانکل در اردوگاه های کار اجباری نازی ها رو نشون میده که بیانگر شرایط داخلی و خارجیه که به زندانیا فشار وارد میکرد. اون در این بخش از کتاب تأکید میکنه، چگونه امید به معنای واقعی کلمه مردم رو زنده نگه میداره و کمبود اون منجر به مرگ اون ها میشه.
تو قسمت دوم كتاب، نظريه روانشناسي خودش رو به عنوان «لوگوتراپی»، توضيح داد. تو این نظریه، ویکتور نشون میده که هدف از زندگی باید جستجوی معنا باشه و هر هدف دیگه ای بی معنیه. نویسنده نشون میده هرکسی چیزی برای زندگی داره، برای دستیابی به هدفش به هر دلیلی زنده میمونه. اینجا چند درس دیگه از کتاب انسان در جستجوی معنا میگیریم:

1- فقط یه چیز وجود داره که نمیتونه از شما دور بمونه و اون نگرش شماس

تو اردوگاه های کار اجباری نازی ها، ویکتور دید که چجوری نیروهای هیتلر زندانیا رو  تحقیر میکنن. اونا زندانیا رو شکنجه میکردن، تحقیر میکردن، بهشون توهین میکردن، کتکشون میزدن، بدنامشون میکردن و اعضای بدنشو رو می بریدن!. تو اونجا رنج و درد محدودیتی نداشت. این زندانیا به معنای واقعی کلمه تو جهنم بودن. خیلی از اونا تسلیم شدن و مردن.

در کتاب انسان در جستجوی معنا اومده: «معدود کسایی که از مرگ نجات پیدا کردن فقط به خاطر یه چیز بود، اینکه به نگهبانا اجازه ندادن نگرش مثبتشونو ازون بگیرن. اونا امید اینکه روزی از زندان خارج میشن رو از دست ندادن». یکی از این زندانیا خود ویکتور بود که فکر به همسرش و زندگی بهتر، اون رو زنده نگه داشته بود. این نگرش مثبت جونش رو نجات داد. پس، مهم نیس که زندگی چقدر سخت میتونه باشه، فقط به لحظه های بد زندگی اجازه ندین که نگرش خوب رو ازتون دور کنه.

2- درد و رنج ذهنی مضرترین نوع درده

سیاست هیتلر برای زندانی کردن یهودیا و سایر اقلیتا در آلمان غیر منطقی بود. به دلیل اعتقاد غیر قابل تصور و گمراهیش، افرادی مثل ویکتور خودشون رو در اردوگاه های کار اجباری یافتند. و به خاطر عدم همدلی با اونا، این زندانیا مورد ظلم شدید قرار گرفتند. بزرگسالان و کودکان همگی از شرایط وحشتناک اردوگاه های کار اجباری مانند آشویتس، رنج میبردن.

برای این زندانیا، قوی ترین درد این بوده که نمیتونستن درک کنن که چرا این بی عدالتی علیه اونا انجام میشده، درصورتی که بی گناه بود،. این یه درد روانی بوده و بیشتر از هر جسمی اونارو نابود میکرده. ویکتور این مورد رو تو کتابش نوشت، تا ما رو در برابر ایجاد درد روانی راهنمایی کنه.

3- راه دستیابی به موفقیت، پرهیز از تفکر در مورد اون و تسلیم شدن در یک بینشه

این یکی از جالب ترین دروس ویکتور فرانکل در این کتاب همین موضوعه. اون نشون میده که اگه شما روی موفقیتتون متمرکز بشید، احتمالاً اون رو از دست خواهین داد. این نویسنده برجسته نشون میده که موفقیت مثل خوشبختیه که نمیتونین اون رو دنبال کنین، چون باید محصول جانبی عملکردتون باشه. وقتی وقت و تلاشتون رو وقف چشم اندازی میکنین که از خودتون قابل توجه تره، موفقیت به محصولی به نام فداکاری تبدیل میشه. باید بزارین شادی تو زندگیتون جریان داشته باشه. این کار با غم نخوردن انجام میشه. به راحتی وجدانتون رو دنبال کنین و کارهاتون رو با وفاداری انجام بدین. سرانجام، به هر کجا که برین، موفقیت اونجا خواهد بود.

4- جستجوی انسان برای یافتن معنا تو زندگی، میتونه موجب تنش روانی فرد بشه

در کتاب انسان در جستجوی معنا اومد: «یکی از عوارض جانبی دنبال کردن معنا تو زندگی، تنش ذهنیه». این میتونه شما رو آزار بده و باعث بشه احساس آشفتگی کنین. نویسنده نشون میده که این احساسات دقیقاً همون چیزیه که برای حفظ وفاداریتون، در مسیریابی هدف لازم دارین. پیدا کردن معنا تو زندگی، با انگیزه ترین شرایط برای زندگی شماس. این میتونه بهتون کمک کنه تا به معنای واقعی کلمه هر رنجی رو که با اون روبرو هستین، بیابین.

 

5- میتونین نجات رو توعشق پیدا کنین

ویکتور فرانکل در حالی که تو اردوگاه های کار اجباری بود. به اندازه سایر زندانیا تحت رفتار غیر انسانی قرار گرفته بود. اون بیش از حد کار میکرد و غذای خیلی کمی هم میخورد. ولی اون برای زنده موندن، این رنج رو نادیده گرفت و ذهن خودش رو با افکار زیبا در مورد همسرش مشغول میکرد.

همسر اون توسط نازی ها ازش جدا و به اردوگاه کار اجباری زنان منتقل شده بود. حتی وقتی که از خواب، خستگی و گرسنگی رنج میبرد، ذهن خودش رو معطوف به همسرش میکرد و این کار به اون کمک کرد تا رنج ها رو تحمل کنه. نگهبانای توی اردوگاه های کار اجباری، بیماری سادیست داشتن و سعی میکردن اون رو به هر شکل ممکنی عذاب بدن. با وجود همه این اعمال، فرانک زنده موند. چون تصویر همسرش تو ذهن اون موندگار شده بود و عشق به همسرش قلب اون رو گرم نگه میداشت. در این تجربه نویسنده یاد گرفت که عشق میتونه زندگیتونو نجات بده.

6- شما میتونین با هر شرایطی سازگار شین و به اون عادت کنین

ما اغلب بدن هامون رو لطیف میبینیم و به راحتی از پای درمیایم. به سخن ویکتور، این مورد بسیار سخت تر از چیزی هست که فکر میکنیم. اون یه سفر وحشتناک رو به اردوگاه های کار اجباری تجربه کرده بود. در طول این سفر، اون کاملاً خُرد شده بود. تمام داراییش به خاکستر تبدیل شده و حتی نامش هم ازش گرفته بودند. فرانک یکی از معدود افراد خوش شانسی بود که وارد اردوگاه ها شد. دلیل این امر اونه که کسایی که ضعیف به نظر میرسیدن، حتی پاشون به اردوگاه هم نمیرسید.

در کتاب انسان در جستجوی معنا اومده:
«فرانکل از همسرش جدا شد و تا پایان جنگ نمیدونست چه اتفاقی براش افتاده. تو اردوگاه ها، اون بیش از حد کار میکرد، تغذیه کمی داشت و در معرض بیماری های زیادی قرار میگرفت و از هیچ بهداشتی هم برخوردار نبود». با وجود همه اینا، اون نه بیمار و نه دچار ناتوانی بدنی شد. بدنش با شرایط اردوگاه سازگار شده بود و این سهم بزرگی تو تواناییش، برای چشیدن طعم آزادی بود. مهم نیس که کجا خودتون رو پیدا کنین، مهم اینه که درک کنین بدن و ذهن شما میتونن تو هر چیزی زنده بمونن.

7- معما در زندگی به فرد در داشتن شجاعت بیشتر کمک کنه

طبق سخن فرانکل:
«حتی اگه شرایطی مثل، کمبود خواب، غذای ناکافی و فشارهای روحی مختلفی باعث بشه که زندانیا به بعضی روش ها واکنش نشون بدن، اما تو تحلیل نهایی مشخص میشه که زندانی شدن به تصمیم درونی فرد نیز مربوط میشه، نه اینکه این موضوع فقط نتیجه تأثیر اردوگاه ها بوده».

میشه فهمید که سلامت روان، مبتنی بر درجه خاصی از تنشه. تنش بین چیزی که قبلاً بهش رسیده یا بعداً به اون خواهد رسید. یا در واقع شکاف بین اونچه هست و چیزی باید باشه. چنین تنشی تو انسان ذاتیه و بنابراین برای تندرستی ذهنی هم ضروریه. پس، ما نباید در مورد به چالش کشیدن انسان به معنای بالقوه برای تحقق اون، مردد باشیم. فقط با این کاره که ما خواست و اراده اون رو به حالت تأخیر در میاریم.

انسان در قدم اول به تعادل نیاز داره

من تصور غلط و خطرناک بهداشت روان رو اینگونه فرض می کنم که آنچه انسان در وهله اول بهش نیاز داره، تعادله. یا به عبارتی همون چیزی که تو زیست شناسی به اون هوموستاز میگن، یعنی یک حالت بدون تنش. درواقع اون چیزی که انسان بهش احتیاج داره، یک وضعیت بدون تنش نیس. بلکه تلاش برای دستیابی به یک هدف ارزشمنده (یک کار آزادانه). اونچه که اون بهش احتیاج داره، آزاد کردن تنش به هر قیمتی نیست، بلکه فراخوانی معنی بالقوه ای که منتظرش هستیم.

ویکتور فرانکل میگه:
«من به عنوان یه استاد تو دو رشته عصب شناسی و روانپزشکی کاملاً میدونم. که انسان تا چه اندازه تو شرایط بیولوژیکی، روانشناختی و جامعه شناختی قرار داره. اما علاوه بر اینکه تو دو زمینه استاد هستم، من بازمانده ای از چهار اردوگاهم، اردوگاه های کار اجباری و به همین ترتیب من هم تا حد غیر منتظره ای شاهد این بودم که، انسان قادر به سرپیچی و شجاعت حتی تو بدترین شرایط قابل تصوره».

اهمیت کتاب انسان در جستجوی معنا

چیزی که من از کتاب انسان در جستجوی معنا فرانکل درک کردم، این بود که ما به عنوان یه انسان توانایی این رو داریم که بالاتر از تمامی رنج ها قدم برداریم، معنای فردیمون رو در وجود خود بیابیم و از این طریق حس کنیم که چرا تو این دنیا هستیم و چرا باید به این کار ادامه بدیم. اگه زمان سختی رو سپری میکنین، به یاد داشته باشین که این کار ممکنه تحققش زمان ببره، اما شما عاشق، لایق و فردی مبارز هستین.

خداوند همه ما رو تو این زمین قرار داده، چون ما رو دوست داره. اون به شما هدیه ای داده تا ازش استفاده کنین و در اصل هدف زندگی کردن به خاطر اونه. مهمتر ازون، از نظر ذهنی، جسمی و روحی از خودتون مراقبت کنین. ما تو یه جامعه پُر مشغله و شلوغ زندگی خیلی راحتی داریم، جایی که آسون نیس گم بشین، غرق بشین و خودتون رو مرتباً با دیگران مقایسه کنین. این تماماً به خاطر شماس. برای خوشحالی خودتون زندگی کنین، نه برای تاثیرگذاری روی دیگران. اجازه ندین که چیزهای کوچک و جزئی و بیهوده راهتونو مسدود کنن.

جملات زیبا از کتاب انسان در جستجوی معنا

«به خوبی شناخته شده که طنز و حس شوخ طبعی، بیش از هر چیز دیگه ای تو ذات بشر، میتونه یه حقارت و صعود از هر موقعیتی رو داشته باشه، حتی اگه تنها چند ثانیه باشه».

«اختلال روانی گذروندن روز، نوعی افسردگیِ که باعث میشه افراد وقتی هفته شلوغی رو به پایان میرسونن، از کمبود محتوای زندگیشون آگاه میشن».

«من فهمیدم چجوری مردی که تو این دنیا چیزی برای فقدان نداره،
هنوز هم میتونه سعادت رو بشناسه، حتی برای یک لحظه کوتاه!».

«اگه اصلاً تو زندگی معنایی وجود داشته باشه، باید تو رنج خلاصه بشه. رنج بخش ناگزیری از زندگیه که حتی مثل سرنوشت و مرگه. بدون رنج و مرگ، زندگی بشر نمیتونه کامل بشه».

«در آغاز تاریخ بشر، انسان بعضی از غریزه های اساسی حیوانیش رو که از طریق اون ایمن میشه رو از دست داد. چنین امنیتی مثل بهشت، برای همیشه روی انسان بستس. انسان باید انتخاب کنه. با این حال، انسان از تحولات اخیرش متحمل ضرر دیگه‌ای هم شد.
چون سنت هایی که رفتار اونو تحت فشار قرار میداده، الان به سرعت در حال کاهشه. هیچ غریزه ای به اونچه که باید انجام بده رو نمیگه و هیچ سنتی هم به اون نمیگه که چه کاری باید انجام بده. بعضی اوقات او حتی نمیدونه که چه کاری رو میخواد انجام بده. درعوض، اون یا مایله اونچه دیگران انجام میدن (کنشگرایی) رو انجام بده یا چیزیو که دیگران بهش میگن انجام بده (توتالیتاریسم) رو انجام میده».

victor frankl
victor frankl

در کتاب انسان در جستجوی معنا اومده:

«ترس باعث میشه، اونچه رو که ازش میترسیم به حقیقت بدل بشه».

«مواردی وجود دار که باعث میشه خودتون رو گم کنین یا هیچ چیزی برای از دست دادن نداشته باشین».

«احساس مردی که به خونه برگشته، خیلی شگفت انگیزه. و بعد از تمام اون چیزایی که تحمل کرده، دیگه چیزی نیس که بخواد ازش ترس داشته باشه، به جز خدای خودش».

«از زمان آشویتس میدونیم انسان قادر به انجام چه چیزیه و از اونجا که هیروشیما اتفاق افتاد، میدونیم که انسان در معرض چه خطراتی قرار داره».

«از مشخصات فرهنگ آمریکایی این که بارها به یه فرد دستور میدن و اون سعادتمند خواهد شد. اما خوشبختی رو نمیشه دنبال کرد، بلکه باید بدستش اورد. فرد باید دلیلی برای خوشحال شدن داشته باشه. با این وجود وقتی دلیل پیدا شد، فرد به طور خودکار خوشحال میشه. همونطور که میبینیم، انسان در جستجوی خوشبختی نیس، بلکه بیشتر در جستجوی دلیلی برای خوشبختیه که آخرین و مهمترین چیزه».

درباره ویکتور فرانکل

زندگی ویکتور فرانکل تقریباً تو تمام قرن بیستم، از بدو تولد تو سال 1905 تا زمان مرگش در سال 1997 پُر فراز و نشیب بوده. تو سه سالگی، اون تصمیم گرفت پزشک بشه. اون تو تأملات زندگینامه خودش به یاد میاره که تو جوونی باید چند دقیقه درباره معنی زندگی فکر میکرده، به خصوص در مورد معنای آینده!.

فرانکل تو سن شونزده سالگی تو کارگاه آموزشی بزرگسالان، تو زمینه فلسفه فعالیت میکرد. مربی اون با شناخت هوش زودهنگام فرانکل، اون رو به سخنرانی در مورد معنای زندگی دعوت کرد. فرانکل به حضار گفت:
«ما خودمونیم که باید به سؤالایی که زندگی ازمون میپرسه، پاسخ بدیم و این سؤالارو میتونیم فقط با مسئولیت خودمون جواب بدیم».
این اعتقاد، سنگ بنای زندگی شخصی و هویت حرفه ایش فرانک رو ایجاد کرد که نتیجش شد کتاب انسان در جستجوی معنا.

مقایسه عقاید فروید و فرانکل

اون برخلاف روانشناسی عمیق فروید و آدلر، که به سرکوب گذشته فرد و غرایز و خواسته های ناخودآگاهش تأکید میکنه، روانشناسی معناگرا رو تمرین کرد، که بر آینده فرد و تصمیمات آگاهانه اش تمرکز داره و نگرشش تو روان درمانی، به اهمیت کمک افراد برای رسیدنشون به خود تعالی (خود برتری) تمرکز داره.

او بر استفاده از تلاش مثبت، تکنیک، پذیرش محدودیت ها و تصمیمات خردمندانه تأکید داره. هدف اون برانگیزش مردم برای فهم اینکه میتونند و باید از ظرفیت خود برای انتخاب در جهت دستیابی به هدفشون استفاده کنند. اون با نگارش درباره خوش بینی غم انگیز، به ما هشدار میده كه:
«جهان تو وضعیت بدی قرار داره و همه چی درحال بدتر شدنه، مگه اینکه هرکدوم از ما حداکثر تلاشمون رو بکنیم».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *