فرکانس احساس ناامنی (Feeling Insecurity) یعنی ترس فقدان موقعیت. از سوی دیگر وقتی احساس امنیت داریم یعنی مطمئن هستیم که از سوی کسی تهدید نمیشویم. این تهدید میتواند از نظر جسمی، مالی و روانی و احساسی باشد. وقتی احساس امنیت میرود، ترس و ناامنی جای آن را میگیرد. ارتعاشات این احساس میتواند کل زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار دهد.
احساس ناامنی یعنی چه؟
فرکانس احساس ناامنی یعنی ترس از دست دادن موقعیت است. این موقعیت میتواند سلامت روح و جسم ما باشد و یا موقعیت مالی و اجتماعی را نیز در بر بگیرد. وقتی احساس ناامنی میکنید، به این معناست که:
مدام ترس و استرس از دست دادن این موقعیت و سلامت را دارید.
احساس ناامنی آرامش را از شما میگیرد. در عین حال از وضعیت فعلی راضی هستید و نمیخواهید تحت هیچ شرایطی آن را از دست بدهید. احساس ناامنی اغلب به خاطر بدبینی، افکار منفی، احساس قربانی بودن و استرس ایجاد میشود.
هر فردی ممکن است حتی برای یک بار، احساس ناامنی را در زندگی خود تجربه کند. پس یک احساس غیرمعمول نیست و هیچ کس نمیتواند مدعی شود با این احساس غریبه است. افراد معمولاً از دیدگاه خود به دیگران نگاه میکنند.حتی شرایط و موقعیتهای مختلف هم میتواند در ایجاد حس ناامنی مؤثر باشد.
برای مثال وقتی در خانواده تنها فرد موفق هستید، احساس امنیت دارد. ولی وقتی وارد محیط شغلی خود میشوید و رقبای قدرتمند را در کنار خود میبینید، احساس ناامنی میکنید. پس به محض ورود به محل کار این حس با شما همراه میشود. همین که از محل کار خارج میشوید و به سمت خانه میروید، این حس کمتر میشود.
ریشه فرکانس احساس ناامنی از کجاست؟
افرکانس حساس ناامنی به دلایل زیادی در ما شکل میگیرد. این حس با ترس و استرس همراه است. بنابر بر سطح و مرتبه، میزان ترس و استرس هم در آن متفاوت است. وقتی بیش از حد احساس ناامنی بر شما غلبه کند، استرس و ترس آنقدر زیاد میشود که خواب و خوراک را از شما میبرد.
با همهی این اوصاف احساس ناامنی به چند دلیل بوجود میآید که عبارتند از:
نادیده گرفتن تواناییهای خود
یکی از دلایلی که باعث میشود گاهی و یا همیشه احساس ناامنی کنید، ندیدن نیمهی پر لیوان است. شما استعداد، خصوصیات مثبت و ویژگیهای شخصیتی خود را نادیده میگیرد. پس شفتهی کمالات و تواناییهای دیگران میشوید. از این رو فکر میکنید دیگران افرادی ارزشمند، توانا و قدرتمند. پس به هر چیزی بخواهند دست پیدا میکنند.
اما از آنجا که خود را فردی ناتوان میپندارید، فکر میکنید رسیدن به اهداف و آرزوهایتان امری غیر محال است. همانطور که پیشتر اشاره کردیم، احساس ناامنی وقتی شکل میگیرد که تصور کنیم قرار نیست به آرزوهایمان دست پیدا کنیم. فکر کردن به این موضوع که آرزوهای ما نشدنی است، حس ناامنی را در ما ایجاد میکند.
اعتقاد به تقدیر و سرنوشت
یکی از دلایل فرکانس احساس ناامنی اعتقاد به بیاختیاری و جبر است. وقتی نظام هستی را ساختاری بدانید و به این موضوع فکر کنید که آیندهی هر کسی از پیش تعیین شده است. حس ناامنی به شما دست میدهد. برای مثال براساس یک روایت جعلی به شما گفته میشود:
به دلیل خصوصیات ظاهری و اسم کوچک، در آینده یک شکست را تجربه میکنید.

اعتقاد به اینکه تقدیر و سرنوشت قرار است برای زندگیتان تصمیم بگیرد، حس امنیت را از شما میگیرد. همچنین فکر کردن به محدودیتهای اجتماعی و ساختاری هم باعث احساس ناامنی میشود. برای مثال وقتی به جمعیت عظیم جوانان و تحصیلکردههای بیکار نگاه میکنید، خود به خود نسبت به همه چیز بدبین میشوید. مطمئناً به این موضوع فکر میکنید که قطعاً شما هم در این جامعه و همین شرایط، مثل سایرین بیکار و بدون پول میمانید.
رقابت شدید حس ناامنی را تشدید میکند
وقتی مدام در حال رقابت باشید و فکر سبقت از رقبا تمام ذهن شما را پر کند، احساس ناامنی روانی به سراغتان میآید. زیرا مدام به این موضوع فکر میکنید که هر لحظه ممکن است وضعیت و شرایط فعلی توسط رقبا نابود شود. حتی ممکن است فکر کنید:
رسیدن به رقبا غیرممکن است. پس از زندگی عقب میمانید.
فرکانس احساس ناامنی در روابط شما می تواند واقعاً دردناک و ناراحت کننده باشد. این بیماری می تواند به انواع و روشهای مختلف تجلی یابد. ممکن است احساس کنید شریک زندگی تان تمام مدت با شما اختلاف دارد. ممکن است در اعتماد به آنها مشکل داشته باشید تا به شما تقلب نکنند. یا ممکنه احساس کنید که ارتباط شما مدتی ضعیف تر شده و این پایه ها در حال نابودی هستند.
تاثیر فرکانس احساس ناامنی بر روی مغز
فرکانس احساس ناامنی روانی میتواند عملکرد مغز و زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. مغز تحت تاثیر افکار مثبت و منفی قرار دارد. به زمانی فکر کنید که در حال جر و بحث کردن با یکی از دوستان خود هستید. در همان زمان بشدت عصبانی میشوید. به طوری که کنترل خود را از دست میدهید و جملاتی را بر زبان میآورید که بعدها از گفتنش احساس پشیمانی میکنید. میدانید چرا؟
فرکانسهای احساس عصبانیت باعث تحریک غدهی هیپوتالاموس در مغز میشود. در همین زمان هورمون کورتیکوتروفین و آدرنوکورتیکوتروپیک در بدن ترشح میشود. به دنبال آن هورمونهای ترس و استرس (آدرنالین و کورتیزول) هم در بدن ترشح میشود.
در زمانی که استرس خفیف و نرمال است، میزان هورمون کورتیزول به حدی است که فقط سیستم ایمنی بدن را در برابر تهدیدات بیدا میکند. همزمان مغز هم هوشیارتر عمل میکند. اما وقتی ارتعاشات خشم و عصبانیت وارد مغز میشود، میزان هورمون کورتیزول آنقدر زیاد میشود که عملکرد نورونها مختل میشود.
پس حافظهی کوتاه مدت شما به دلیل اختلال نورونها با مشکل مواجه میشود. در همین زمان همه چیز را فراموش میکنید و هر حرفی که به ذهنتان برسد، بر زبان میآورید. اما بعد از چند ساعت که سطح هورمون کورتیزول کاهش مییابد، حافظه بازیابی میشود. پس از کاری که کردهاید، پشیمان میشوید.
در زمانی که احساس ناامنی میکنید، همین حالت برای شما پیش میآید. در این لحظه به دلیل فرکانس احساس ناامنی و تاثیر آن روی مغز، هورمون استرس تولید میشود. پس قادر به تصمیمگیری درست نیستید. تا زمانی که سطح استرس نرمال نشود، مغز عملکرد درستی نخواهد داشت. احساس ناامنی باعث از بین رفتن سلولهای عصبی در قسمت جلویی مغز میشود و تصمیمگیری و برنامهریزی را دچار مشکل میکند.
تاثیر فرکانس احساس ناامنی بر روی روابط
فرکانس احساس ناامنی حتی بر روی روابط هم تاثیرات خود را بر جا میگذارد. احساس ناامنی در رابطه زمانی ایجاد میشود که فکر میکنید این رابطه دیر یا زود متلاش میشود. ریشهی این احساس از آنجاست که در مورد مسائل و مشکلات با شریک زندگی خود ارتباط موثر برقرار نکرده و یا برای حفظ آن تلاش نمیکنید. پس مدام احساس میکنید از هم جدا میشود.
همچنین ریشه فرکانس احساس ناامنی در رابطه میتواند به دلیل تغییرات در روابط باشد. برای مثال در اوایل ازدواج همه چیز به خوبی پیش برود. اما مدتی بعد دچار فشار های جدیدی شوید. در این صورت قادر به حل مشکلات پیش رو نباشید.
فرکانس احساس ناامنی بر روی زندگی مشترک تاثیر منفی خود را میگذارد. به طوری که در نهایتا رابطه را به جدایی میکشاند. زیرا ذهنیت شما بر این اساس است که طرف مقابل در رابطه وفادار نیست و یا تعهدی ندارد، پس ذهن برای مقابله با این کنش، واکنش جدایی را از خودش نشان میدهد.
اولیویا وایلد میگوید: «آنچه یک رابطه را خراب میکند و باعث تشدید دعوا میشود، عدم امنیت است».
تاثیر فرکانس احساس ناامنی بر روی قانون جذب
در کتاب راز «The Secret»، جک کنفیلد میگوید: «در حقیقت این احساس است که موجب جذب میشود. نه فقط تصویر یا فکر. بسیاری از مردم فکر میکنند که اگر افکار مثبت داشته باشند و یا اینکه خواستههایشان را مجسم کنند، همین کافی خواهد بود. اما اگر شما این کار را انجام دهید ولی احساسی در مورد خواستهی خود نداشته باشید، قدرت جذب خلق نمیشود».
احساس ناامنی همان چیزی است که باعث میشود احساسات در مورد خواستههای خود را خنثی کنید. شما به ثروتمند بودن فکر میکنید. اما به دلیل احساس ناامنی، احساس ثروتمند بودن ندارید. زیرا مدام احساس میکنید دیر یا زود ورشکسته میشوید.
ارتعاشات احساس ناامنی قانون جذب را تحت سلطهی خود در میآورد. تا زمانی که این احساس را نابود نکنید، نمیتواند قانون جذب را به درستی اجرا کنید.
چطور احساس ناامنی را متوقف کنیم؟
پیشتر با دلایل احساس ناامنی و ریشهی آن آشنا شدید. همچنین فرکانس این احساس منفی بر روی عملکرد و قانون جذب را هم برای شما بررسی کردیم. حالا نوبت به درمان احساس ناامنی میرسد. براستی چطور باید با این احساس مقابله کنید؟ اریک فروم؛ روانکاو آلمانی میگوید:
«وظیفهای که برای خودمان تعیین کنیم، فراهم کردن احساس امنیت نیست. بلکه باید بتوانیم احساس ناامنی را تحمل کنیم». منظور فروم این است که ابتدا باید با احساس به خوبی برخورد کنید تا کم کم آن را به حس امنیت تبدیل کنید. برای مطالعه فرکانس های مشابه مانند فرکانس احساس ناتوانی کلیک کنید. به طور کلی راههای زیر برای درمان فرکانس احساس ناامنی پیشنهاد میشود:
استقلال خود را حفظ کنید
فرکانس احساس ناامنی یک حس تهدید درونی است که به دلیل شک و تردید ایجاد میشود. وقتی به دیگران وابسته باشید، ترس از دست دادن شرایط خود را دارید. اما اگر استقلال شخصی داشته باشید، حتی زمانی که دیگران شما را رها میکنند، باز هم قادرید زندگی خود را از نو بسازید.
عدم امنیت به شما میگوید که از قدرت کافی برای حل مشکلات و تصمیمگیری برخوردار نیستید. بلکه این شرایط و دیگران است که برای شما تصمیم میگیرد. پس آنها هستند که موفقیت یا شکست شما را تعیین میکند. از آنجا که شرایط و آدمها تغییر میکنند، پس حس بیاعتمادی در شما شکل میگیرد. افزایش استقلال تصمیمگیری باعث امنیت درونی میشود.
اعتماد به نفس خود را افزایش دهید
یک ریشه احساس ناامنی نداشتن اعتماد به نفس است. همانطور که در ابتدا اشاره کردیم، وقتی استعدادها و تواناییهای خود را نبینید، فرکانسهای حس ناامنی و ترس، ذهن شما را احاطه میکند. در زمان احساس ناامنی شما روی کمبودهای خود تمرکز میکنید. در حالی که باید با افزایش اعتماد به نفس، تواناییهای خود را ببینید.
بدون شک در هر انسانی مجموعهای خصوصیات خوب و بد وجود دارد. هیچ انسانی مطلقاً خوب و کامل نیست. باید این اصل را بپذیرید و اگر نقطهی ضعف و منفی دارید با آن کنار بیایید. به جای اینکه فقط نقاط منفی را ببینید، ویژگیهای مثبت شخصیت خود را شناسایی کرده و روی چند مرتبه روی آنها فکر کنید.
عزت نفس خود را تقویت کنید
تحقیقات نشان میدهد، افرادی که عزت نفس ضعیفتری دارند، مدام احساس عدم امنیت میکنند. وقتی کسی احساس خوبی نسبت به درون خود نداشته باشد، مطمئناً به محیط بیرون همین حس را دارد. عزت نفس به معنای احترام و حرمتی است که برای خود قائل هستید. وقتی برای خود ارزشی قائل نباشید، دیگران هم احساس میکنند شما فرد ارزشمندی نیستید.
همین تفکر باعث واکنشهای غیرمنتظرهای از سوی اطرافیان میشود. پس شما را آزردهخاطر میکند. به طوری که به مرور زمان نسبت به اطرافیان دلزده میشوید و احساس امنیت خود را نسبت به آنها از دست میدهید.
ایجاد عزت نفس همراه با افزایش اعتماد به نفس ایجاد میشود. شما باید نسبت به خود منتقد منصف باشید. همچنین نسبت به خود مهربانتر رفتار کنید.
مهارتهای جدید یاد بگیرید
همانطور که پیشتر گفتیم، ضعف و ناتوانی میتواند باعث ایجاد حس عدم امنیت میشود. زیرا مدام ضعف و ناتوانی شما و قدرتمندی رقیبان را بررسی میکنید. در چنین شرایطی استرس و ترس از دست دادن موقعیت بر ذهن چیره میشود.
پس یکی از راههای درمان احساس ناامنی یادگیری مهارتهای جدید و رفع ضعفها است. باید برای سبقت گرفتن به دنبال آموزش و یادگیری باشید. زمان صرف کنید و خود را توانمند سازید. به یاد داشته باشید که با استرس و ترس هیچ مشکلی برطرف نمیشود.
سخن پایانی
همه ما بدون شک حداقل یکبار ناامنی رو تجربه کردیم. توی این مقاله دلایل احساس ناامنی و راه های مقابله با اون رو خوندید. امیدواریم که روز به روز سطح احساسات شما به عشق و سپاسگزاری نزدیکتر بشه. برای مطالعه سایر فرکانس احساسات کلیک کنید.